دیروز که متن پست قبل را نوشتم،اولش فرستادم برای خواهر جان

خواهرجان هم همینطور یک هویی ارسال کرد وسط گروه فامیل

خدا من رو ببخشه ،چقدر آتیش زده بودم به جیگرشون.

دختر عمه م که می‌گفت ساعت دوی نصفه شب متنت رو خوندم و گریه امونم نمیداد،.گفت اینقدر فحشت دادم که حد نداشت:/

عروس عمه م گفت نشستم واسه شوهرم خوندم و اونم گریه میکرد.

دختر عموها هم خیلی متاثر شده بودن.

اون یکی دختر عمه م گفت تو نمی فهمی روح آدم خدشه دار میشه با این نوشته ت؟آزار داری؟:/


واقعا من نمی‌دونستم خواهرم می‌فرسته توگروه وگرنه شاید اینقدر توی عمق خاطره ها نمی رفتم:(

تازه چون تازه از سر مزار اومده بودم و خسته بودم نشد خیلی بال و پر بدم به نوشته م.الان میگم خدا رحم کرد خسته بودم


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بواسیر دفترچه شخصی سید محمد امین هاشمی تلنگر باران خلوت گاه دانلود کتاب فیلم نگاه Vanessa