حالم خوب نبود.حس کردم استغفار گفتن هام به دلم نمیشینه.

استغفار اگه درست گفته بشه صدتا که میگی حالت خوب میشه .دلت وا میشه.

اما فایده نداشت.

گفتم شاید باز باید به یاد خودم بیارم که من یه بنده ای هستم که تموم روزای زندگیم با گناه شب شده.

کم و زیاد داشته ولی مطمئنا خالی از گناه نبوده.

اصلا کی می تونه ادعا کنه یه روز از زندگیش خالی از گناه بوده.

خلاصه آخر سر رسید رو باز کردم و با خودکار شروع کردم به نوشتن.

به این که خدایا حالم خوب نیست و چه بد ویا شاید خوب که الان می‌دونم هرحال بدی نتیجه ی گناهامه.

وبعد نوشتم خدایا بیست و دو سال و اندی از سن تکلیفم می گذرهتو این مدت  چه غیبتها که نکردم،تهمت ها که نزدم،دروغ ها که نگفتم،چه حسادتها و کینه ها،چه بی حرمتی ها و بدخلقی ها،چه گستاخی ها،چه قضاوت‌های نابجا ،چه توهین ها و حق ضایع نکردن ها و چه و چه و چه ها که مرتکب نشدم

همینطور که اعتراف می کردم حالم بهتر شد.

تهشم نوشتم خدایا من به خودم ظلم کردم و تنها تویی که می تونی نجاتم بدی.


وقتی خواستم سر رسید رو ببندم ،یه دفه گفتم بذار ببینم توی این صفحه ای که این ها رو نوشتم کدوم غزل حافظ هست.

یعنی قشنگتر از این نمی شد.توی معنی فال نوشته بود:

ای صاحب فال ،هر انسانی دچار خطا و گناه می شود ولی خداوند متعال راه بازگشت برای همگان را باز گذاشته است تا به سوی او رو کنند.شما می توانی گذشته را جبران کنی و دیگر هیچ گاه آن را تکرار نکنی،تنها نکته ی مهم این که باید از تجربه ی دیگران استفاده کنی.سعی کنید از مسیر حق و حقیقت دوری نکنید و از مراجعه مستقیم به قرآن کریم و ایجاد ارتباط با خدا دریغ نورزید.


راستی راستی خدا با وسایل دنیایی هر دم با ما حرف میزنه.کاش گوش هامون اینقدر پر از پنبه نبود


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

My beloved python بهداشت قیمت کاغذ دیواری پوستری ثبت شرکت مدارات فرمان و اتوماسیون صنعتی اخبار طراحي گرافيک + فروشنده انواع بست فلزی ،بست کمربندی ، بست پلاستیکی candycrushh ماشين هاي لوکس